سه هفته بود که هر روز به دفترچه ژورنالتان نگاه میکردید و آن را باز می کردید و دوباره میبستید. اول به خاطر سفر بود، بعد پروژه فشرده کاری پیش آمد، و بعد… خوب، بعد دیگر یک جورهایی عادت شده بود که ننویسید. حالا که میخواهید دوباره شروع کنید، یک دیوار نامرئی از احساس گناه و تردید جلوی شما ایستاده است. چگونه میتوان آن وقفه چندروزه، چندهفتهای یا حتی چندماهه را جبران کرد؟ آیا باید تمام روزهای از دست رفته را یکی یکی توضیح داد؟ این حس که “دیگر دیر شده” آشناست، اما راستش را بخواهید، این وقفه بخشی از فرآیند است. در این مقاله، با هم کشف میکنیم که چگونه پس از یک وقفه، با مهربانی و بدون قضاوت، دوباره قلم را به دست بگیریم.
قدم اول: پذیرش بدون قضاوت (بخشیدن خود)
مهمترین و سختترین قدم همین است. باید به خودتان یادآوری کنید که:
ژورنال نویسی یک مسابقه نیست: هیچ جایزهای برای نوشتن پیوسته ۳۶۵ روز سال وجود ندارد. هدف اصلی، سود بردن شماست، نه کامل بودن رکوردتان.
زندگی اتفاق میافتد: وقفهها بخشی طبیعی و انسانی از زندگی هستند. گاهی زندگی آنقدر پرحادثه میشود که انرژی یا زمان لازم برای نوشتن باقی نمیماند. این یک “شکست” نیست، بلکه یک “واقعیت” است.
مثال: به جای گفتن “چقدر تنبلم که سه هفته ننوشتم!”، با خود بگویید: “اواخر فروردین واقعاً پراسترس بود. درست است که ننوشتم، اما الان اینجا هستم و آمادهام تا دوباره از این ابزار استفاده کنم.” این تغییر نگرش، بار سنگین قضاوت و گناه را از دوش شما برمیدارد. دقت کنید برای کاهش بار گناه به دام توجیه گری هم نیافتید.
قدم دوم: مقاومت در برابر وسوسه “جبران کردن”
این یک اشتباه رایج است: فکر میکنیم باید همه وقایع روزهای از دست رفته را به ترتیب و با جزئیات بنویسیم تا “خلا” پر شود. این کار دو مشکل دارد:
- بسیار خستهکننده و طاقتفرسا است و شما را از نوشتن زده میکند.
- مانند یک وظیفه اداری میشود، نه یک دیالوگ صمیمی با خود.
راه حل هوشمندانه: به جای جبران گذشته، در زمان حال بنویسید.
قدم سوم: شروع دوباره با یک “ورودی جدید”
برای پل زدن بین گذشته و حال، از یک تکنیک ساده استفاده کنید. یک ورودی جدید باز کنید و مستقیماً در مورد همین “وقفۀ” اخیر بنویسید.
پرامپتهای کاربردی برای شروع دوباره:
“این X هفتهای که ننوشتم، در واقع زندگی من پر بود از…” (و سپس به طور کلی توضیح دهید که چه حال و هوایی داشتید؛ مثلاً “پر از فراز و نشیب های کاری” یا “در سکوت و استراحت گذشت”).
چیزی که از این وقفه یاد گرفتم این است که…” (مثلاً “وقتی نمینویسم، افکارم بیشتر به هم میریزد” یا “دیدم که بدون نوشتن هم میتوانم از پس چالشها بربیایم، اما نوشتن آن را آسانتر میکند”).
“حالا که دوباره برگشتهام، بیشترین احساسی که دارم … است.” (مثلاً “آرامش است” یا “کمی سردرگمی”).
مثال عینی از یک ورودی جدید:
“پنجشنبه، ۲۵ اردیبهشت
حدود سه هفته بود که تو رو باز نکرده بودم. این مدت، درگیر پایان یک پروژه بزرگ بودم که تمام وقتم رو میگرفت. امروز که پروژه تموم شده، احساس سبکی عجیبی دارم، اما انگار کلی افکار ریز و درشت تو ذهنم انبار شده. نمیخوام در مورد تمام هفتههای گذشته را با جزئیات بنویسم. فقط میخوام بگم که خوشحالم که دوباره اینجام. امروز هوا آفتابی بود و من با یک قهوه غلیظ صبحم را شروع کردم. دارم به این فکر میکنم که برای …. چیکار کنم.”
همانطور که میبینید، نویسنده وقفه را تصدیق کرده، دلیل آن را به طور خلاصه بیان کرده و بلافاصله به زمان حال برگشته است.
قدم چهارم: کوچک و ساده فکر کنید.
برای اولین روزهای بازگشت، انتظارات خود را پایین بیاورید.
هدف را “پر کردن یک صفحه” نگذارید. هدف را “نوشتن ” حتی برای مدت کم، بگذارید.
از پرامپتهای بسیار ساده استفاده کنید: “امروز گلی که از پشت پنجره دیدم…”، “طعم ناهار امروز…”، “یک کلمه که حال امروز من را توصیف میکند…”.
به خودتان قول دهید که فقط ۵ دقیقه بنویسید. پس از ۵ دقیقه، اگر دوست داشتید ادامه دهید، و اگر نه، آن را تمام شده در نظر بگیرید. این تعهد کوچک (انقدر کوتاه که از پسش بر آیید)، فشار روانی را از بین میبرد.
یک داستان از زبان یک مخاطب:
سارا پس از یک سال ژورنال نویسی پیوسته، به دلیل یک بیماری خانوادگی مجبور شد سفر کند و به مدت دو ماه نوشتن را کنار گذاشت. وقتی به خانه برگشت، احساس میکرد “ارتباطش” با ژورنالنویسی قطع شده است. او میگوید: “هر بار که دفترچه را باز میکردم، فقط به صفحه خالی زل میزدم و احساس گناه میکردم. یک روز تصمیم گرفتم دیگر به گذشته فکر نکنم. یک خط کشیدم و نوشتم: ‘دوباره شروع میکنم. دو ماه عجیب و سخت را پشت سر گذاشتم. حالا اینجام. همین.’ نوشتن آن جمله ساده، جادو کرد. انگار به خودم اجازه داده بودم که از نو شروع کنم. حالا دوباره مرتب مینویسم و به آن وقفه به عنوان یک فصل لازم در زندگیام نگاه میکنم، نه یک شکست.”
جمعبندی: وقفهها بخشی از داستان شما هستند.
به یاد داشته باشید که ژورنال شما مانند یک دوست وفادار است. یک دوست واقعی وقتی پس از مدتی طولانی به دیدارش میروید، شما را سرزنش نمیکند؛ بلکه خوشحال میشود که برگشتهاید. وقفهها در نوشتن، بخشی از بافت زندگی شما هستند. آنها را انکار نکنید، بلکه آنها را به عنوان فصلی از سفر شخصیتان بپذیرید.
امروز، همین حالا، دفترچه خود را بردارید. یک خط بکشید. تاریخ امروز را بنویسید و با این جمله شروع کنید: “حالا که اینجام، میخواهم بگویم که…”
این سادهترین و مهربانانهترین راه برای شروع دوباره است. مهم نیست چقدر وقفه داشتهاید، دروازه همیشه باز است.

