صفحه سفید

ترس از صفحه سفید

دفترچه ژورنال زیبایتان را باز می‌کنید. صفحه سفید و تمیز، مانند بومی دست‌نخورده در مقابل شماست. خودکار را برمی‌دارید، اما ناگهان دستتان خشک می‌شود. ذهنتان خالی به نظر می‌رسد و یک صدای منتقد درونی زمزمه می‌کند: “از کجا شروع کنم؟”، “چه بنویسم که به درد بخورد؟”، “مبادا خرابش کنم؟”. این صحنه آشناست؛ پدیده‌ای به نام “ترس از صفحه سفید” که بسیاری از تازه‌کاران و حتی حرفه‌ای‌ها را از لذت ژورنال نویسی محروم می‌کند. اما خبر خوب این است که این ترس، یک غول شکست‌ناپذیر نیست. در این مقاله، با هم ریشه این ترس را می‌کاویم و با راهکارهای عملی، آن را به مبارزه می طلبیم.

 

چرا از یک صفحه خالی می‌ترسیم؟

ترس از صفحه سفید معمولاً از چند باور نادرست نشأت می‌گیرد:

کمال‌گرایی: انتظار داریم اولین جمله ما عمیق، زیبا و بی‌نقص باشد. ما ژورنال را با یک اثر ادبی اشتباه می‌گیریم، در حالی که ژورنال حریم خصوصی و آزمایشگاه افکار ماست.

ترس از قضاوت: حتی اگر کسی نوشته‌هایمان را نخواند، این حس که “این نوشته به اندازه کافی خوب نیست” در ذهنمان وجود دارد.

ابهام در هدف: وقتی نمی‌دانیم دقیقاً چرا و برای چه چیزی می‌نویسیم، شروع کردن سخت می‌شود.

درک این نکته که این ترس طبیعی و قابل حل است، اولین قدم برای غلبه بر آن محسوب می‌شود.

راهکار اول: تکنیک “نوشتن آزاد” یا “تخلیه ذهن” (قدرتمندترین سلاح برای شکستن سد ذهنی)

چگونه عمل می‌کند؟ یک تایمر برای ۵ تا ۱۰ دقیقه تنظیم کنید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که تا زمانی که تایمر زنگ می‌زند، بدون توقف بنویسید. اگر نمی‌دانید چه بنویسید، همین را بارها و بارها تکرار کنید: “نمی‌دانم چه بنویسم…” تا جایی که فکر دیگری به ذهنتان خطور کند.

مثال عینی: “نمی‌دانم چه بنویسم. نمیدونم چه بنویسم. هوا امروز ابریه. صبح قهوه رو دیر دم کردم. استرس پروژه فردا رو دارم. واقعاً از این استرس خسته شدم. کاش می‌تونستم یه هفته به مسافرت برم. به ساحل فکر می‌کنم…”.

نتیجه: پس از چند دقیقه، ذهن شما از حالت دفاعی خارج شده و جریان واقعی افکار و احساساتتان جاری می‌شود. مهم کیفیت نوشته نیست، بلکه عمل نوشتن است.

راهکار دوم: شروع با پرامپت‌ها (سوالات راهنما)

لیستی از سوالات ساده آماده داشته باشید. این سوالات نباید فلسفی و پیچیده باشند. برای مثال:

    *   امروز چه طعم یا بویی توجه من را جلب کرد؟

    *   در طول روز قوی‌ترین حسی که داشتم چه بود؟ (خشم، آرامش، خستگی؟)

    *   امروز از چه چیزی سپاسگزارم؟

    *   اگر می‌توانستم یک چیز را در امروز عوض کنم، آن چه بود؟

    *   آیا امروز لحظه‌ای از آرامش داشتم؟ کجا و چگونه بود؟

مثال عینی: با دیدن پرامپت “امروز چه طعمی توجه من را جلب کرد؟” ممکن است بنویسید: “طعم گوجه فرنگی تازه در سالاد ناهار… این باعث شد یاد باغ مادربزرگ بیفتم و اینکه چقدر طعم غذاها تغییر کرده است.” می‌بینید که چگونه یک سوال ساده، دریچه‌ای به سوی خاطرات و احساسات عمیق‌تر باز می‌کند.

راهکار سوم: تغییر ابزار و فضا و مبارزه با یکنواختی

ابزارتان را عوض کنید: اگر همیشه در دفترچه می‌نویسید، یک بار با اپلیکیشن موبایل یا یک تکه کاغذ ساده شروع کنید. فشار “خوش خطی و زیبا و عمیق نوشتن” در یک دفترچه نفیس می‌تواند بازدارنده باشد.

مکان نوشتن را تغییر دهید: به بالکن، یک کافه دنج یا یک پارک بروید. تغییر محیط می‌تواند الهام‌بخش باشد.

با رنگهای متفاوت بنویسید: جذاب بودن نه فقط برای نمایش به دیگران، بلکه برای ایجاد انگیزه به خود نیز مهم است.

راهکار چهارم: تعیین زمان و ایجاد روتین

انتظار برای رسیدن “لحظه الهام” یک اشتباه رایج است. ژورنال نویسی یک عادت است، نه یک رویداد هنری.

یک زمان ثابت و کوتاه اختصاص دهید: مثلاً “هر شب قبل از خواب، فقط ۷ دقیقه”. وقتی بدانید این فرآیند طولانی و طاقت‌فرسا نیست، شروع آن آسان‌تر می‌شود.

هدف را “کامل نوشتن” نگذارید، هدف را “شروع کردن” بگذارید: به خودتان قول دهید فقط سه خط بنویسید. اغلب اوقات، پس از نوشتن آن سه خط، ادامه دادن آسان می‌شود.

 

یک داستان از زبان یک مخاطب: از ترس تا تسلط

سارا، یکی از مخاطبانم، همیشه آرزوی ژورنال نویسی داشت. ابتدا ترس از صفحه سفید او را منصرف می کرد اما بعد از شروع به نوشتن، هر بار که شروع می‌کرد، پس از دو روز تسلیم می‌شد. مشکل او این بود: “همه چیز باید بی‌نقص ثبت می‌شد.” یک روز به او پیشنهاد کردم دفترچه قشنگی را کنار بگذارد و با چند تکه کاغذ A4 و تکنیک نوشتن آزاد شروع کند. قرار بود فقط بنویسد و بلافاصله کاغذها را پاره کند. پس از یک هفته، او اعتراف کرد: “پاره کردن کاغذها، ترس از قضاوت را از بین برد. حالا دیگر برایم مهم نیست جمله‌بندی‌هام درست باشد. فقط می‌نویسم و احساس سبکی می‌کنم. حالا حتی گاهی همان نوشته‌های به ظاهر بی‌سرانجام را می‌خوانم و می‌بینم چقدر درک بهتری از خودم پیدا کرده‌ام.”

جمع‌بندی: صفحه سفید، یک دعوتنامه است نه یک تهدید

به یاد داشته باشید که آن صفحه سفید، قاضی شما نیست. یک دوست صبور است که منتظر شنیدن حرف‌های شماست، حتی اگر درهم و برهم باشند. کمال‌گرایی بزرگترین دشمن خلاقیت است. هدف ژورنال نویسی، تولید یک شاهکار نیست، بلکه ایجاد دیالوگ با خودتان است.

اقدام فوری

امروز، همین حالا، یک تایمر ۳ دقیقه‌ای تنظیم کنید و با جملۀ “در حال حاضر احساس می‌کنم…” شروع به نوشتن کنید. اجازه دهید کلمات، بدون فیلتر، جاری شوند. شما یک گام بزرگ برای غلبه بر آن غول به ظاهر شکست‌ناپذیر برداشته‌اید. همین شروع کوچک، می‌تواند سفر مادام‌العمر شما به سوی خودشناسی و آرامش را کلید بزند.

پیمایش به بالا